Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (1420 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich bin beim Kochen. U من در حال آشپزی هستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Likör {m} U لیکور [ مشروب شیرین و با طعم میوه یا بادم که بیشتر در آشپزی استفاده می شود] [ آشپزی]
Ich bin gleich soweit. U من تقریبا آماده هستم. [من تا چند لحظه دیگر آماده هستم.]
zum Kochen geeignet <adj.> U آشپزی
Ich koche. من آشپزی می کنم.
Zimt {m} U دارچین [آشپزی]
Backofen {m} فر [آشپزی و آشپزخانه]
Gewürze {pl} [als Kategorie] U ادویه [آشپزی]
Berufskoch {m} U سرآشپز [آشپزی]
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
Salat {m} U سالاد [آشپزی]
Trunk {m} U نوشیدنی [آشپزی] [شاعرانه]
kalter Truthahn {m} U بوقلمون سرد [آشپزی]
Schale {f} U لیوان [در تیرول] [آشپزی]
Ich bin beim Kochen. U من دارم آشپزی می کنم.
würzen U معتدل کردن [آشپزی]
Drogenextrakte {pl} U عرقیات [پزشکی] [آشپزی]
arzneiliche Auszüge U عرقیات [پزشکی] [آشپزی]
Drogenauszüge {pl} U عرقیات [پزشکی] [آشپزی]
Zug {m} U جرعه بزرگ [آشپزی]
Dosenöffner {m} U دربازکن [آشپزی] [ابزارآلات]
großer Schluck {m} U جرعه بزرگ [آشپزی]
Büchsenöffner {m} U دربازکن [آشپزی] [ابزارآلات]
würzen U چاشنی زدن [آشپزی]
Dosenöffner {m} U قوطی بازکن [آشپزی] [ابزارآلات]
Kochnische {f} U گوشه اتاق برای آشپزی
ein ordentlicher Schluck [Schuss] von etwas U یک جرعه بزرگ از چیزی [آشپزی]
Büchsenöffner {m} U قوطی بازکن [آشپزی] [ابزارآلات]
Backpulver {n} بیکینگ پودر [آشپزی و آشپزخانه]
Safran {m} زعفران [آشپزی] [گیاه شناسی]
kippen U بریده شدن [آشپزی و غذا]
kippen U ترش شدن [آشپزی و غذا]
umschlagen U ترش شدن [آشپزی و غذا]
umschlagen U بریده شدن [آشپزی و غذا]
etwas [Akkusativ] anrichten U چیزی را آماده کردن [آشپزی]
Beilage {f} U غذا پهلوی غذای اصلی [آشپزی]
rosa [Fleisch] <adj.> U متوسط پخته شده [گوشت] [آشپزی]
als Beilage {f} U غذایی که پهلوی غذای اصلی است [آشپزی]
Apfel {m} im Schlafrock U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
Ich bin nicht besonders hungrig, also koche bitte nicht für mich alleine. U من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
Ich bin من هستم
Ich habe Hunger U من گرسنه هستم
Ich bin Iranerin . U من ایرانی هستم. [زن]
Wo bin ich? U من کجا هستم؟
Ich bin in Ihrem Alter. U من هم سن شما هستم.
Ich bin [mir] sicher, dass ... U من مطمئن هستم که ...
Ach, du auch! [Willkommen im Club! ] U من هم درشرایطی مشابه هستم !
Ich bin mir dessen sicher. U من درباره اش مطمئن هستم.
Im Vergleich zu dir bin ich schlank. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Ich bin Iraner . من ایرانی هستم. [مرد]
Ich bin sehr fröhlich. من خیلی شاد هستم.
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Ich teile deine Ansicht [Meinung] , dass... U من با تو همنظر [همعقیده] هستم که ...
Man sollte wissen, wie man ein Ei kocht - das gehört zum Koch-Einmaleins. U باید بدانی چطور تخم مرغ بپزی. این کار پایه آشپزی است.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Ich kann nicht klagen. U من گله ای ندارم. [من راضی هستم]
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich freue mich, Dich bald wieder zu sehen. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
Ich sehe Ihrer Antwort entgegen. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
Ich stehe Ihnen gerne zur Verfügung. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
Ich kann nicht mehr. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Ich bin um achzehn Uhr dort. U ساعت شش بعد ظهر آنجا هستم.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Ich habe einen Kater. U خمار [صبح شبی که مست بودند ] هستم.
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Dann hat sie mich unmotiviert gefragt, ob ich Hunger habe. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
Ich bin bereit, mich neuen Herausforderungen zu stellen. U من حاضر هستم جوابگوی [مواجه] چالشهای تازه بشوم.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich freue mich sehr auf ein baldiges Treffen mit Ihnen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Ich freue mich sehr, Sie bald zu treffen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich denke an ein zweites Kind, denn ich werde auch nicht jünger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Ich bin vielleicht vernagelt, aber ich verstehe es nicht. U حتی اگر فکر کنی من کند هستم ولی من نمیفهممش.
Konfiserie {f} [eigene Herstellung] U فروشگاه شیرینی سازی [شیرینی ویژه خود] [آشپزی]
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Ich habe Bärenhunger. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
Recent search history Forum search
1من از دست تو ناراحت هستم
1salam man reza hastam سلام. من رضا هستم.
1خوشحال هستم از آشنایی با شما
1پیشنهاد
0پیام تشکر
0به علت بی سرپرست شدن فرزندم مجبور به ترک المان هستم نیاز شدید مالی دارم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com